۱۳۸۹ آبان ۱, شنبه

...


به همین سادگی رفتی ...







۱۳۸۹ مهر ۳۰, جمعه

کندو - رضا موتوری - قیصر - سوته دلان


دلم می خواد جای بهروز وثوقی تو فیلم کندو باشم ، مست . برم تو یه بار یه گوشه بشینم و خراب ، خسته ، آواره و بی کس ، کتک خورده و نخورده ، بزنم و بخورم ، آقو حسینییییییییییییی . منو خیلیا زدن . پاسبونا شوفرا آدمای ممل اسمال پارچه فروشا کوچه مهران . سیا..یا کوچه سرخپوستا . بستنی فروشه . از دردش خوشم میاد مثه این میمونه که خارش داشته باشیو حسابی بخاروننت . یا اینکه حکم مرخصیتو امضا کرده باشن
دلم می خواد رضا موتوری باشم ، کی واسه ما یه ذره مردونگی رو کرد که ما واسش یه خروار مردونگی رو کنیم
دنیای باقالی به چن منه دیگه ، یه نامسلمونی هم نیست دست آدمو بگیره بگه چته
مصبتو شکر





TIME


دلم واسه ی وقتائی که همه چیز خوب پیش بره تنگ شده  .







زندگی چیست


زندگی چیست ، خون دل خوردن

زیر دیوار آرزو مردن



پ.ن : برای ثبت در تاریخ " یک روز که دلمان گرفته بود . "


۱۳۸۹ مهر ۲۹, پنجشنبه

تا خرتناق

گاهی وقتا گریه هم می کنیم . یاد اون کسی که عاشقش بودیم و نتونستیم بدستش بیاریم هم میوفتیم . یاد چیزائی که بوده و حالا نیست . باید باشه و نیست می دونیم چرا نیست. جای خالی کسائی که میرن جای کسائی که نیستن یعنی باید باشن اما نیستن . کسائی که تو نداری و بقیه دارن . یاد اون دردهائی که چسبیده بیخ گلمون هم میوفتیم یاد کسائی که دوست داشتیم باشن هم ، یاد کسائی که سر کوچه خداحافظی کردن هم




یاد

من اگه بلد بودم واسه نبودنت - نداشتنت - نخواستنت یا از دست دادنت حتما گریه می کردم .



به دل می گم کاریش نباشه ... بزاره درد تو دوا شه

تنها بودن یه چیزه تنها موندن یه چیز، اما از همه بدتر تنها شدنه



Up in the Air

ناتالی:چه جوری تا حالا حتی به ذهنتم نرسيده که با کسی بخوای آينده ای داشته باشی؟

رايان:ساده است، اون لحظه رو مي شناسی که تو چشم يکی نگاه مي کنی و احساس مي کنی اونم به روحت خيره شده و دنيا همه يه لحظه ساکت و آروم می شه؟

ناتالی:آره.

رايان:خُب..من نداشتم!



روزی روزگاری - امراله احمدجو

قلی خان ، خان نبود ؛ دزد بود .
لابد تو هم اسمشو شنفتی . وقتی به سن و سال تو بود با خودش گفت ببینم تنهایی می تونم هزار تا قافله رو لخت کنم؟‏
با همین یه حرف ، پا جونش وایساد و هزار تا قافله رو لخت کرد.‏
آخر عمری پشت دستشو داغ زد و به خودش گفت : هزار تات ، تموم . حالاببینم عرضه ش رو داری تنهایی یه قافله رو سالم برسونی مقصد؟‏
نشد... نشد... نتونست . مشغو ل الذمه ی خودش شد . تقاص از این بدتر؟‏
روزی روزگاری - امراله احمدجو




[soundcloud params="auto_play=true&show_comments=false" url="http://api.soundcloud.com/tracks/22313193"]

امارگیر حرفه ای سایت

سایت خدماتی تک بیست - امارگیر سایت